اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شرمساری بردن

نویسه گردانی: ŠRMSARY BRDN
شرمساری بردن . [ ش َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) خجل شدن . (از ناظم الاطباء). خجالت کشیدن . (فرهنگ فارسی معین ) :
بضاعت به چندانکه آری بری
وگر مفلسی شرمساری بری .

سعدی (بوستان ).


برست آنکه در وقت طفلی بمرد
که پیرانه سر شرمساری نبرد.

سعدی (بوستان ).


گفت ترسم که پرسندم از آنچه ندانم و شرمساری برم . (گلستان سعدی ). مبادا که فردای قیامت به از توباشد و شرمساری بری . (گلستان سعدی ). خداوند سلاح را چون به اسیری برند شرمسای بیشتر برد. (گلستان سعدی ).رجوع به شرمساری کشیدن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.