شرور
نویسه گردانی:
ŠRWR
شرور. [ ش َ ] (از ع ، ص ) بدکار. شریر. در تداول عامه ٔ فارسی زبانان هست ولی در لغت نیامده ، و بجای آن شِرّیر استعمال شده است . (از یادداشت مؤلف و نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال اول شماره 6-7). اهل شرارت و شر و شور: این بچه شرور است ؛ یعنی زیاد شیطانی و مردم آزاری می کند. هرگاه این صفت در مورد آدمهای بزرگسال استعمال شود به معنی چاقوکش و دعواکن و اهل نزاع است . عمل این گونه اشخاص را نیز در عرف عام «شرارت » می گویند. (فرهنگ لغات عامیانه ). رجوع به شریر شود.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
شرور. [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شَرّ. (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). ج ِ شر به معنی بدیها و شرارتها. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : مر ترا خانه ای دری...
شرور. [ ش ُ] (ع مص ) بد شدن . (دهار). در مآخذ دیگر دیده نشد.
سرای شرور. [ س َ ی ِ ش ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از میکده وشرابخانه . || قمارخانه . || دوزخ . || دنیا. (برهان ) (آنندراج ) (رشیدی )...
شر و ور. [ ش ِرْ رُ وِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول سخنان بیهوده و بی معنی ؛ شر و ور گفتن . (یادداشت مؤلف ). حرف مفت و دری وری و چرند و پ...
از واژه ی فرانسوی Charivari به معنی همهمه، هیاهو و سرو صدا گرفته شده است.