اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شر و شور

نویسه گردانی: ŠR W ŠWR
شر و شور. [ ش َ رُ / ش َرْ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب )فتنه و غوغا. جنگ و ستیز. جار و جنجال :
نه او کشته آید به جنگ و نه من
برآساید از شر و شور انجمن .

فردوسی .


زین دهر بیوفا که نزاید هگرز
جز شر و شور از شب آبستن .

ناصرخسرو.


گرنه مستی از ره مستان و شر و شورشان
دورتر شو تا بسر درناید اسبت ای پسر.

ناصرخسرو.


من نگویم همی که این شر و شور
از فلانی است یا ز بهمانی است .

مسعودسعد.


نیست پندار پر خود را صبور
تا پرش در نفکند در شر و شور.

مولوی .


اولاً وقت سحر زن این سحور
نیمشب نبود گه این شر و شور.

مولوی .


شراب تلخ می خواهم که مردافکن بود زورش
که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش .

حافظ.


|| گاه این ترکیب به عنوان صفت (مسند) برای اشخاص استعمال می شود: فلان کس شر و شور است . (فرهنگ عامیانه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
پر شر و شور. [ پ ُ ش َرْ رُ] (ص مرکب ) پربدی . || پرغوغا. پرهیاهو.
شور و شر. [ رُ ش َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) شورشر. شورشار. شورشرابا. شورو شغب . (از ناظم الاطباء). فتنه و فساد : تا برنهاد زلفک شوریده را به رخ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.