شش آماسیده
نویسه گردانی:
ŠŠ ʼAMASYDH
شش آماسیده . [ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) بددل و بداندرون . (از ناظم الاطباء) (برهان ). بددل . (انجمن آرا) (آنندراج ). || نامرد. (ناظم الاطباء) (برهان ) (آنندراج ). نامرد، زیرا که چون کبد آماس کند فتور و سستی در دل و تن عارض شود و آن شخص را مکبود خوانند. (انجمن آرا).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.