اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شش انداز

نویسه گردانی: ŠŠ ʼNDʼZ
شش انداز. [ ش َ / ش ِ اَ ] (نف مرکب ) نراد و کسی که نرد بازی کند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || کسی که شش بجول بازی نماید. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ). || کسی که شش گوی مدور الوان در هوا اندازد بنحوی که پیوسته چهار عدد آنها در هوا باشد و دو عدد در دست وی آن چنانکه هیچ یک از آنها به زمین نیفتد. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (از برهان ) :
برون آمد ز پرده سحرسازی
شش اندازی بجای شیشه بازی .

نظامی .


|| (اِ مرکب ) ماه شب چهارده را نیز گویند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) (برهان ). || نوعی از خورش که از تخم ماکیان با پیاز ترتیب دهند. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.