شش خان
نویسه گردانی:
ŠŠ ḴAN
شش خان . [ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) خیمه ٔ مدور و خیمه ٔ گرد و قلندری . (ناظم الاطباء) (از برهان ). خیمه ٔ گرد مدور را گویند و آن را گنبدی نیز خوانند و معرب آن شش خانج است و در این زمان چنین خیمه ٔ گنبدمانند را که یک ستون در میان دارد چادر قلندری خوانند. (آنندراج ) (انجمن آرا). ششخانه .(فرهنگ جهانگیری ). رجوع به شش طاق و شش خانه شود. || پرده . (ناظم الاطباء) (برهان ). || پرده ٔ در قصر. (ناظم الاطباء). || سراپرده . (برهان ). || (اصطلاح نرد) خانه ٔ ششم نرد. ششمین خانه ٔ تخته نرد که هریک از حریفان را دو ششخانه باشد. (از یادداشت مؤلف ). رجوع به شش گاه شود.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.