اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شطب

نویسه گردانی: ŠṬB
شطب . [ ش َ طِ ] (اِخ ) کوهی است . (منتهی الارب ). کوهی است در یمن ، و در آن قلعه ای به همین نام یافت شود و گفته اند: کوهی است در دیاربنی نمیر در طرف ثهلان الشجال و ذوشطبش خوانند در بین ابانین در دیار بنی اسد در نجد. (از معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
شطب . [ ش َ ] (ع مص ) پاره کردن شاخه های خرما برای حصیر بافتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بریدن کوهان ...
شطب . [ ش َ ] (ع ص ) مرد درازبالای نیکوبدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فربه ، یقال : غلام شطب ؛ ای سمین . (مه...
شطب . [ ش ُ طَ ] (ع اِ) ج ِ شَطبَة. (از اقرب الموارد) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به شطبة شود. || ج ِ شُطبَةو شُطَبَة. (از اقرب الموارد)...
شطب . [ ش ُ طُ ] (ع اِ) ج ِ شُطُبة. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ِ شُطبَة، شُطَبَة. (منتهی الارب ). رجوع به شطبة شود.
شطب . [ ش َ طَ ] (ع اِ)نوعی چپق کوتاه دسته و کوچک سر که در عراق و هم در خاک عثمانی متداول است . سبیل . دمی . (یادداشت مؤلف ).
شطب . [ ش ِ طَ ] (از ع ، اِ) شاخ سبز و تر خرما. (یادداشت مؤلف ). این کلمه در دو بیت ذیل در بعضی نسخ بجای کلمه ٔ «سلب » که معنی پوست دارد ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.