شعبان
نویسه گردانی:
ŠʽBAN
شعبان . [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کسبایر بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد.سکنه ٔ آن 287 تن . آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات وبن شن و میوه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
شعبان . [ ش َ ] (ع اِ) نام ماه هشتم از ماههای تازیان . ج ، شَعبانات ، شَعابین . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). نام ماهی که دردوره ٔ جاه...
شعبان . [ ش َ ] (اِخ ) نام قبیله ای از حمیر در یمن . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
شعبان . [ ش َ ] (اِخ ) نام موضعی در شام . (از ناظم الاطباء).
شعبان . [ ش َ ] (اِخ ) نام آبی مر بنی ابی بکربن کلاب را. (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ) (از ناظم الاطباء).
شعبان . [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خدابنده ٔ بخش قیدار شهرستان زنجان . سکنه ٔ آن 307 تن و آب آن از چشمه سار و محصول آنجا غلات و بن شن است...
شعبان . [ ش َ ] (اِخ ) ابن اسحاق اسراییلی ، معروف به ابن حافی متطبب . او راست : رساله ای در دخان (تنباکو) و آن را از اسپانیایی (تألیف موروس )...
شعبان . [ ش َ ] (اِخ ) ابن حسین قسطمونی . او راست : رساله ای فی معدل النهار و العمل بآلته . (یادداشت مؤلف ).
شعبان . [ ش َ ] (اِخ ) ابن محمدبن داود الاَّثاری قرشی عثمانی موصلی یا مصری ، مکنی به ابوسعیدو ملقب به زین الدین متوفای سال 828 هَ . ق . او...
شعبان . [ ش َ ] (اِخ ) ناصرالدین اشرف بن حسین بن ناصربن فلاون . یکی از پادشاهان ممالیک بحری (جلوس 778 - 764 هَ . ق .) وی در مقابل حملات عم...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.