شعبان
نویسه گردانی:
ŠʽBAN
شعبان . [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خدابنده ٔ بخش قیدار شهرستان زنجان . سکنه ٔ آن 307 تن و آب آن از چشمه سار و محصول آنجا غلات و بن شن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قره شعبان . [ ق َ رَ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ولدیان بخش حومه ٔ شهرستان خوی واقع در 6500 گزی خاور خوی و 1500 گزی جنوب شوسه ٔ خوی به مرند...
تپه شعبان . [ ت َپ ْ پ َ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان است که در سی و پنج هزارگزی سلیمانیه و کنار رود...
چم شعبان . [ چ َ ش َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش هندیجان شهرستان خرمشهرمیباشد. قراء این دهستان از جنوب خاوری تا جنوب باختری هندیجان...
چم شعبان . [ چ َ ش َ ] (اِخ ) دهی از بخش هندیجان شهرستان خرمشهر که در 4 هزارگزی جنوب هندیجان و 5 هزارگزی جنوب باختری راه اتومبیل رو هندیجا...
صاری شعبان . [ ش َ ] (اِخ ) سنجاقی است در انتهای شرقی سنجاق درامه از ولایت سالونیک . از جانب مشرق و شمال شرقی با سنجاق کوملجنه از ولایت ...
غزال شعبان . [ غ َ ل ُ ش َ ] (ع اِ مرکب ) جانورکی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ضرب من الجنادب . (اقرب الموارد).
شعبان المعظم . [ ش َ نُل ْ م ُ ع َظْ ظَ ] (ع اِ مرکب ) ماه شعبان ، چنانکه ماه محرم با وصف حرام بصورت محرم الحرام ورمضان به صورت رمضان المب...