گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شعرة نویسه گردانی: ŠʽR شعرة. [ ش ِ / ش َ رَ ] ۞ (ع مص ) دانستن و دریافتن چیزی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دانستن . (مصادر اللغة زوزنی ). شعر. (ناظم الاطباء). و رجوع به شعر شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی شارح شارح . [ رِ ] (ع ص ) روشن کننده . (دهار). بیان کننده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مبین . مفسر. آنکه شرح کند. مقابل ماتن . ج ، شارحین ، شُرّا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود