اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شعیب

نویسه گردانی: ŠʽYB
شعیب . [ ش َ ] (ع اِ) توشه دان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). توشه دان از چرم دوخته و یا توشه دان از دو طرف بریده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مَشک کهنه . ج ، شُعُب . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مشک که از پوست بود. ج ، شعاب . (مهذب الاسماء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
شعیب . [ ش ُ ع َ ] (اِخ ) ۞ نام پیغمبری که پدرزن موسی بود و نام اصلی وی اوثيرن و به فارسی یوبب گویند. (ناظم الاطباء). نام نبی علیه ال...
شعیب . [ ش ُ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن ، شیخ ایوب الدین . از زهاد و مرتاضان معاصر یعقوب بن یوسف بن عبدالمؤمن بود که از سلطنت استعفا نمود و مرید شی...
شعیب . [ ش ُ ع َ ] (اِخ ) ابن خازم . پیشوای خازمیه یکی از فِرَق پانزده گانه ٔ خوارج . (بیان الادیان ). رئیس خازمیه ، فرقه ای از خوارج . (مفاتیح...
شعیب . [ ش ُ ع َ ] (اِخ ) ابن قتیب . در شاهنامه ٔ فردوسی آمده که داراب بر تازیان که تحت فرماندهی شعیب قتیب بودند غلبه کرد و آنان مطیع و م...
شیخ شعیب . [ ش َ ش ُ ع َ ] (اِخ ) جزیره ای از جزایر خلیج فارس در جنوب ایران که یکی از مراکزداد و ستد مروارید است . (یادداشت مؤلف ). جزیره ای ...
ده شعیب . [ دِه ْ ش ُ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سبلوئیه ٔ بخش زرند شهرستان کرمان . واقع در سی هزارگزی جنوب زرند. سکنه ٔ آن 103 تن . آب آ...
باغ شعیب . [ غ ِ ش ُ ع َ ] (اِخ ) نام محلی از طسوج لنجرود [ قم ] . (تاریخ قم ص 113).
باغ شعیب . [ غ ِ ش ُ ع َ ] (اِخ ) نام یکی از دیههای الجبل [ قم ] . (تاریخ قم ص 136).
شعیب آباد. [ ش ُ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بهنام سوخته ٔ بخش ورامین شهرستان تهران . محصول عمده ٔ آن غلات و صیفی و چغندرقند. سکنه ٔ آن 817 تن...
اصحاب شعیب . [ اَ ب ِ ش ُ ع َ ] (اِخ ) پیروان شعیب بن محمد بودند. شعیب در آغاز در زمره ٔ عجارده بود و از میمون پیروی میکرد ولی هنگامی که وی ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.