اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شعیب

نویسه گردانی: ŠʽYB
شعیب . [ ش ُ ع َ ] (اِخ ) ۞ نام پیغمبری که پدرزن موسی بود و نام اصلی وی اوثیرن و به فارسی یوبب گویند. (ناظم الاطباء). نام نبی علیه السلام و گویند نام اوثیرون بن صیقون بن عیفابن ثابت بن مدین بن ابراهیم . و گفته اند که اسم او شعیب بن میکائیل از اولاد مدین بود. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). نام پیغمبرو پدرزن موسی که خطیب الانبیاء لقب اوست . (یادداشت مؤلف ). ثیروب بن یوبب نسبش از پدر به مدین بن ابراهیم (ص ) و از مادر به لوط (ص ) رسد و صد و چهل سال زندگانی نمود. (از حبیب السیر چ سنگی ج 1 ص 7 و 8 و 29 و 30 و 31). کاهنی که اسم او اویثرون بود و هم او حضرت موسی را حمایت کرد. (از اقرب الموارد) ۞ . پسر مشعون بن عفان بن مدین بن ابراهیم خلیل علیه السلام بود. خداوند او را به مدین فرستاد به پیغمبری از شام و آنجا بیشه و درختان بود، و خدای تعالی فرماید: کذب اصحاب الایکة المرسلین . (قرآن 176/26). و سخن به تازی گفت سخت عظیم و نیکو و فصیح . و پیغامبر علیه السلام او را خطیب پیغمبران خواند از بس سخنان بلیغ و موعظت که قوم را گفته در تعبد ایزدتعالی ... و تاعهد موسی بماند و زیادت تر، عمر او سخت دراز گویند. (از مجمل التواریخ و القصص ص 198). پیغمبری از نسل ابراهیم خلیل (ع ) که طبق روایات پس از هود و صالح و اندکی پیش از موسی (ع ) میزیسته . منازل قوم او نزدیک تبوک بین مدینه و شام بود. نام شعیب و قوم او (بنی مدین ) در قرآن آمده است . (فرهنگ فارسی معین ) :
چو از جهان سوی دارالبقا بشد ایوب
شعیب آمد با دختران نیک اختر.

ناصرخسرو.


دویست وپنجه وچارش ز عمر چون بگذشت
بشد شعیب و عیال کلیم شد دختر.

ناصرخسرو.


شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد
که چند سال بجان خدمت شعیب کند.

حافظ.


و رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 199، 426، 433، 434 و اعلام زرکلی و فهرست تاریخ گزیده شود.
- داماد شعیب ؛ کنایه از حضرت موسی (ص ) :
معجزات پنج پیغمبر به رویش در پدید
احمد و داود و عیسی خضر و داماد شعیب .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
از یاران اصلی و ایرانی حضرت مهدی است از اهالی سرزمین پهله یا پهلو قدیم است این سرزمین شامل شهرهای اصفهان- ری همدان- کرمانشاه- دینور و ماسبذان و مه...
ابراهیم بن شعیب . [ اِ م ِ ن ِ ش ُ ع َ ] (اِخ ) یکی از هفت محدث است که از سحنون روایت کرده اند. در اواسط قرن سوم هجری در البیره ۞ یکی ا...
جزیره ٔ شیخ شعیب . [ ج َ رَ ی ِ ش َش ُ ع َ ] (اِخ ) همان جزیره ٔ لاوان واقع در غرب جزیره ٔقیس است . رجوع به سرزمینهای خلافت شرقی ص 281 شود.
ابراهیم بن شعیب مدنی . [ اِ م ِ ن ِ ش ُ ع َ ب ِ م َ دَ ] (اِخ ) یکی از رجال حدیث است . ابن وهب از او روایت کرده و ابن معین او را بضعف روای...
شایب . [ ی ِ ] (ع ص ) شائب . مخلوطکننده و آمیزنده . (ناظم الاطباء). || و شیب شایب (شائب ) مبالغه است یعنی پیری بسیار و موی بسیار سفید. (نا...
شائب . [ ءِ ] (ع ص ) موی سپید. (دهار): شیب شائب مبالغه است مانند لیل لائل . (منتهی الارب ). شیب شائب ؛ مبالغه است یعنی پیری بسیار و موی ...
شائب . [ ءِ ] (اِخ )ابوبکربن شائب . محدث است و متأخر. (منتهی الارب ).
ابوبکربن شائب . [ اَ بو ب َ رِ ن ِ ءِ ] (اِخ ) محدثی است متأخر.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ناشناس
۱۳۹۱/۰۱/۱۲ Iran
0
0

شعیب بر وزن حسین، مصغر(کوچک شده) شعب می باشد.
شعب = ملت ، مردم
شعیب= ملت کوچک


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.