اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شفیق

نویسه گردانی: ŠFYQ
شفیق . [ ش َ ] (ع ص ) مهربان . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (آنندراج ). دلسوز. رحیم . (فرهنگ فارسی معین ). || نصیحت گر. آزمندبر نصیحت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دوست ناصح . (دهار). || رحیم و مهربان و دل رحم . (از ناظم الاطباء). مشفق . رئوف . عطوف . پرمهر. صمیمی . (یادداشت مؤلف ) :
یار بادت توفیق روزبهی باد رفیق
دوستت باد شفیق دشمنت غیشه و نال .

رودکی .


پس سلیمان گفت شو ما را رفیق
در بیابانهای بی آب ای شفیق .

مولوی .


وگر بر رفیقان نباشی شفیق
به فرسنگ بگریزد از تو رفیق .

(بوستان ).


- رفیق شفیق ؛ دوست مهربان . (ناظم الاطباء) :
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
حریف حجره و گرمابه و گلستان باش .

حافظ.


|| تسلی دهنده و دارای محبت و مهربانی و نیکخواه و خیراندیش . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
شفیق یکن . [ ش َ ی َ ک َ ] (اِخ ) شفیق «بک »بن منصور «پاشا» ابن احمدیکن . از دانشمندان ریاضی و حقوقدانان نامی بود. وی به سال 1272 هَ . ق . د...
حسین شفیق . [ ح ُ س َ ن ِ ش َ ] (اِخ ) ابن محمدنور شاعر روزنامه نگار مصری . در قاهره به سال 1299هَ . ق . 1882/م . متولد و در 1367 هَ . ق . 1948/ ...
شفیق منصور. [ ش َ م َ ] (اِخ ) از پیشروان و پیشوایان مبارز و صدیق و شایسته ٔ انقلاب در دوره ٔ تسلط انگلیس بر مصر بود. وی درجه ٔ دکتری حقوق و ...
شفیق المؤید. [ ش َ قُل ْ م ُ ءَی ْ ی ِ ] (اِخ ) شفیق بک بن احمد مؤید عظمی . از پیشتازان نهضت سیاسی سوریه است . وی در سال 1283 هَ . ق . در دمش...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.