اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شک

نویسه گردانی: ŠK
شک . [ ش َک ک / ش َ ] (از ع ، اِمص ، اِ) خلاف یقین . ج ، شُکوک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). ریب . گمان . (دهار). مرادف شبهه . ج ، شکوک . و با لفظ افتادن و آوردن مستعمل . (آنندراج ). در عربی به معنی گمان باشد که در برابر یقین است ، و به زبان زند و پازند هم به این معنی است . (برهان ). || گمان و ظن و عدم تعین و شبهه وتردید. (ناظم الاطباء). خلاف یقین . (مهذب الاسماء). تساوی طرفین علم و جهل . ادراک نسبت بدون ترجیح یکی از طرفین وجود و عدم آن . تردید. گمان . دودلی . ریب . ریبه . ارتیاب . مریه . امتراء. ضد یقین . خلاف یقین . و آن درفارسی معمولاً مثل دیگر کلمات مشددالاَّخر بدون تشدید کاف استعمال شود مگر در مقام اضافه و عطف . (از یادداشت مؤلف ). شک سبب ریب است ، گویی کسی در چیزی اول شک میکند و بعد شک او در ریب قرار میگیرد، پس شک مبداءریب است چنانکه علم مبداء یقین است و از اینروست که گویند «شک مریب » و نمیگویند: «ریب مشک » و نیز گویند«رابنی امر کذا» و نمیگویند «شککنی ». (از اقرب الموارد). لحیص . ریب . لُبْسة. (منتهی الارب ) :
رزبان گفت که این لعبتکان بی گنهند
هیچ شک نیست که آبست ز خورشید و مهند.

منوچهری .


داند هر آنکه بازشناسد کم از یقین
کاندر بزرگواری تو نیست هیچ شک .

سوزنی (از جهانگیری ).


یقین من تو شناسی ز شک مختصران
که علم توست شناسای ربنا ارنا.

خاقانی .


«لا» زآن شد اژدهای دوسر تا فروخورد
هر شرک و شک که در ره «الا» شود عیان .

خاقانی .


گر وقت آمد به یک عنایت
این جامه ٔ من ز شک بپرداز.

عطار.


شک نیست که بوستان بخندد
هرگه که بگرید ابر آذار.

سعدی .


- به شک افتادن ؛ ارتیاب . تردید نمودن . (یادداشت مؤلف ).
- به شک انداختن ؛ دچار تردید و دودلی کردن .
- به شک شدن ؛ امتراء. (مهذب الاسماء).
- بی شک ؛ بدون تردید. بدون شک . بطور قطع و یقین . یقیناً :
حور بهشتی گرش ببیند بی شک
حفره زند تا زمین بیارد آهون .

رودکی .


هر کس به شبی صد ره عمرش نه همی خواهد
بی شک به برایزد باشَدْش گرفتاری .

منوچهری .


هر آنک بزاید بی شک بمیرد. (از قابوسنامه ).
یوز و باز سخن و نکته م را بی شک
دل دانای سخن پیشه شکارستی .

ناصرخسرو.


او را اگر شناخته ای بی شک
دانسته ای ز مولا مولا را.

ناصرخسرو.


گل نخواهد چید بی شک باغبان
ور بچیند خود فروریزد ز بار.

سعدی .


عمر سعدی گر سر آید در حدیث عشق شاید
کاو نخواهد ماند بی شک وین بماند یادگاری .

سعدی .


من فتنه ٔ زمانم وآن دوستان که داری
بی شک نگاه دارند از فتنه ٔ زمانت .

سعدی .


چو بی شک نوشته ست بر سر هلاک
به دست دلارام خوشتر هلاک .

(بوستان ).


خر که کمتر نهند بر وی بار
بی شک آسوده تر کند رفتار.

(گلستان ).


و رجوع به ماده ٔ بی شک شود.
- در شک افتادن ؛ استرابة. (یادداشت مؤلف ).
- در شک افکندن ؛ ارابة. (یادداشت مؤلف ).
- در شک انداختن ؛به شک انداختن . دچار شک و دودلی ساختن . (یادداشت مؤلف ).
- شک آوردن ؛ تردید کردن . شک کردن . دودلی نمودن : ... پیروی کنم و سر نزنم و اخلاص ورزم و شک نیارم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 317).
- شک افتادن ؛شک و تردید پیش آمدن :
به میخوارگی تا نیفتد شکی
کدویش بود جزء لاینفکی .

ملاطغرا (از آنندراج ).


- شک داشتن ؛ مردد بودن . در شک بودن . دودل بودن : در این هیچ شک ندارم و ریب ندارم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 315).
یکی اندر یکی را او ندارد هیچ یک یک شک
قدر را با قضا بندد قضا را با قدر دارد.

ناصرخسرو.


- شک و ریب ؛ از اتباع :
کلید گنج سعادت قبول اهل دل است
مباد آنکه درین نکته شک و ریب کند.

حافظ.


|| (اصطلاح فقه ) تجویز دو امر باشد که مزیتی برای هیچیک از دو طرف نباشد از جهت وجود دو امارت متساوی یا عدم امارت در هر دو یا جهتی دیگر، و شک نوعی از جهل است و اخص از جهل است که هر شکی جهل است بدون عکس . (از فرهنگ علوم تألیف سجادی ). || شک اطلاق بر مطلق تردد هم شود. (از فرهنگ علوم سجادی ). || شک اطلاق برمقابل علم هم شود. (از فرهنگ علوم سجادی ). || شک بر دو اعتقاد که یکی مرجح باشد، بدون آنکه به سرحد علم برسد نیز گویند. در فقه از مسائل مختلف آید و شقوق و فروضی دارد. اغلب مورد توجه شکوک در نماز است ... اگر شک در صحت عبادات حاصل شود بنا را بر صحت گذارند، اگر شک بعد از فراغ از فعلی باشد چنانکه بعد از ورود در ذکر رکوع شک کند که حمد و سوره را خوانده است یا نه ، حمل بر صحت و انجام فعل کند، همین گونه است شک بعد از وقت که مثلاً در موقع نماز مغرب شک کند که آیا نماز عصر را خوانده است یا نه ، بنابر صحت و انجام عمل گذارد. شک گاه در اصل نماز باشد و گاه در شرایط آن و گاه در اجزاء و رکعات آن ، در صورتی که شک در اصل نماز باشد بعد از وقت حمل بر انجام فعل کند و اگر در اثناء فعل نماز باشد باید انجام دهد و شک در افعال نماز هم اگر قبل از شروع باشد باید انجام دهد چنانکه شک در رکوع کند و حال آنکه ایستاده باشد یا شک در سجده کند و حال آنکه داخل در قیام یا تشهد باشد و اگر بعد از شروع در فعل دیگر باشد باید بنا را بر صحت گذارد. (از فرهنگ علوم تألیف سجادی ). || رسوایی . (ناظم الاطباء). || کفتگی است خرد در استخوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || دارویی است که موش را میکشد و از معدن فضه ٔ خراسان حاصل شود و آن دو نوع است سپید و زرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). سم الفار. (ناظم الاطباء). و رجوع به شُک شود. || زرنیخ . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
بی شک . [ ش َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + شک ) بدون اشتباه . بدون وهم و گمان . بدون تردید. بطور یقین . (ناظم الاطباء). بی گمان . بی ریب . بی...
ابی شک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) ۞ (پدر خطا) دختر زیبای شونمیة از طایفه ٔیساکار پرستار داود که پس از داود ادونیاه خواستار او شد و مرادش این بود که ...
شک بند. [ ش َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالا از بخش خاش شهرستان زاهدان . سکنه 130 تن . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غ...
شک دار. [ ش َ ] (نف مرکب ) شک دارنده . دارای تردید: انسان (یا شخص ) چرا روزه ٔ شک دار بگیرد؟ (یادداشت مؤلف ).
شک زده . [ ش َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) که شک کرده است . که دچار شک و تردید گشته است . (یادداشت مؤلف ).- شک زده بودن ؛ دچار شک شدن . (یاد...
کله شک . [ ک ُ ل ِ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گیلان است که در بخش گیلان شهرستان ایلام واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ا...
شک آباد. [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودخانه ٔ بخش میناب شهرستان بندرعباس . سکنه ٔ آن 300 تن . آب از رودخانه است . محصول عمده خرما و غلات . ...
شک آلود. [ ش َ ] (ن مف مرکب ) آلوده به شک . مشکوک فیه . (یادداشت مؤلف ).
شک کردن . [ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به شک افتادن . تردید کردن . خلاف یقین کردن . ارتیاب . مراء. ممارات . مریه . امتراء. بیقره . (از یادداشت مؤ...
شک دادن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به هیجان و هراس و دلهره و تحریک داشتن کسی بر اثر شنواندن خبری یا حادثه ای ناگوار یا مرتعش ساختن عضوی بر...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.