شکر
نویسه گردانی:
ŠKR
شکر. [ ش َ ک َ ] (ع مص ) شکیر برآوردن خرمابن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پرشیر گردیدن ماده شتر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بسیارشیر شدن شتر. (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || فربه شدن ستور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شکیر برآوردن درخت و شاخه بردمیدن از بن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پادار خاک شدن درخت . (تاج المصادر بیهقی ).
واژه های همانند
۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
شکر اﷲ مساعیکم . [ ش َ ک َ رَل ْ لا هَُ م َ ی َ ک ُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدای بپذیرد کارهای شما را. (یادداشت مؤلف ).
هفت طفل جان شکر. [ هََ طِ ل ِ ش ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به معنی هفت شمع است که کنایه از سبعه ٔ سیاره باشد. (برهان ).
بشیر و شکر برآمدن . [ ب ِ رُ ش ِ ک َ ب َ دَ ] (مص مرکب ) بشیر و شکر پرورده شدن . (آنندراج ) : کجا بزهر سوءالم لب جواب گشایدشکر لبی که بشیر و شک...
شِکَر (در فارسی افغانستان: شَکَر یا بوره ) مادهای است خوراکی با فرمول شیمیایی C12-H22-O11 و به صورت عام به تمامی مواد شیرین گفته میشود. شکر شامل گلو...