اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شکرخای

نویسه گردانی: ŠKRḴAY
شکرخای . [ ش َ ک َ / ش َک ْ ک َ ] (نف مرکب ) شکرخا. قریب به معنی شکرشکن . (آنندراج ). که شکر بخورد. که شکر بجود. || سخت شیرین . بسیار شیرین و دلپسند :
ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش
دلم از عشوه ٔ یاقوت شکرخای تو خوش .

حافظ.


|| سخت شیرین سخن . شیرین گفتار :
که شاه نیکوان شیرین دلبند
که خوانندش شکرخایان شکرخند.

نظامی .


که طوطیان شکرخای هم سخن گویند
ولیک ناید از طوطیان سخندانی .

کمال الدین اسماعیل .


آب حیوانش ز منقار بلاغت می چکد
طوطی خوش لهجه یعنی کلک شکّرخای تو.

حافظ.


و رجوع به شکرخا شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.