اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شکر خوردن

نویسه گردانی: ŠKR ḴWRDN
شکر خوردن . [ ش َ ک َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از شیرین کام بودن . کامروا بودن . در ناز و نعمت بسر بردن :
این هم ز بخشش فلک و جود عالم است
کآن را که خاک باید خوردن شکر خورد.

خاقانی .


|| در مقام عجز یا در خطاب تحقیرآمیز به کسی کنایه از اظهار ندامت و پشیمانی شدید است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ناشناس
۱۳۹۹/۰۴/۰۳
1
5

ینی طرف انقدر ور اضافه زده آدم کلافه شده دیگه میگه من شکر خوردم ینی تموم کن بابا خستمون کردی ول کنم نیستی


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.