اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شکر فشاندن

نویسه گردانی: ŠKR FŠANDN
شکر فشاندن . [ ش َ ک َ ف َ / ف ِ دَ ] (مص مرکب ) شکرافشاندن . شکر پاشیدن . (یادداشت مؤلف ) :
سنگست و سفال بر دل تو
گر بر سر او شکر فشانی .

ناصرخسرو.


|| کنایه از شیرین زبانی کردن . (یادداشت مؤلف ). گفتار شیرین و دلپسند بر زبان راندن . و رجوع به شکرافشانی وشکرافشان و شکر فشاندن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.