اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شکست دادن

نویسه گردانی: ŠKST DʼDN
شکست دادن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شکستن :
به دست غلامان مستش دهم
به چوب شبانان شکستش دهم .

نظامی .


|| منهزم کردن . مغلوب کردن . هزیمت دادن . دچار شکست ساختن : هزم ، هزیمت ؛ شکست دادن لشکر دشمن را. (از یادداشت مؤلف ). منهزم کردن . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.