شکسته پا. [ ش ِ ک َ ت َ
/ ت ِ ] (ص مرکب ) شکسته پای . که پای او شکسته باشد. (ناظم الاطباء). که استخوان پای وی خرد شده یا شکاف و ترک برداشته باشد
: اندر چه اثیر اسیرند تا ابد
زآن جز شکسته پای گسسته رسن نیند.
خاقانی .
|| ضعیف . ناتوان . (ناظم الاطباء).