اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شکم خواره

نویسه گردانی: ŠKM ḴWARH
شکم خواره . [ ش ِ ک َ خوا /خا رَ / رِ ] (نف مرکب ) پرخور. بسیار خور و خورنده .(ناظم الاطباء). مبطان . بطن . شکم بنده . شکم خوار. شکم پرست . شکم پرور. پرخوار. (یادداشت مؤلف ) :
ای کریمی که همه وقت ز خوان کرمت
معده ٔ آز شکم خواره بلایی دارد.

سلمان ساوجی (از انجمن آرا).


|| گرسنه . (ناظم الاطباء). و رجوع به شکم خوار شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.