اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شکن گیر

نویسه گردانی: ŠKN GYR
شکن گیر. [ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) مواج . پر از امواج . متلاطم . پر از چین و تاب . (یادداشت مؤلف ) :
در او آبگیری به پهنای باغ
شناور در آب شکن گیر ماغ .

اسدی .


زره پوشان دریای شکن گیر
به فرق دشمنش پوینده چون تیر.

نظامی .


شکن گیر گیسویش از مشک ناب
زده سایه بر چشمه ٔ آفتاب .

نظامی .


مکن بازی بدان زلف شکن گیر
به من بازی کن امشب دست من گیر.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.