شکوة
نویسه گردانی:
ŠKW
شکوة. [ ش َ وَ ] (ع اِ)خیکی که از پوست بره ٔ شیرخواره سازند و در وی شراب و آب کنند. ج ، شَکَوات ، شَکاء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مشکیزه . مشک خرد. خیک شیر از پوست بزغاله ٔ شیرخواره . (یادداشت مؤلف ). مشک خرد که از پوست بزغاله ٔ شیرخوار بود. ج ، شکاء. (مهذب الاسماء).
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
گردون شکوه . [ گ َ ش ُ ] (ص مرکب ) کنایه از بلند و رفیع : شنیدم که بود اندر آن خاره کوه مقرنس یکی طاق گردون شکوه .نظامی .
شکوه شیرازی . [ ش ُ هَِ ] (اِخ ) میرزا عبدالحمید پسر علی محمدخان از اهل فیروزآباد فارس و از گویندگان قرن سیزده هجری بود. وی به بیشتر نقاط ا...
طاق دریا شکوه . [ ق ِ دَرْ ش ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه است از آسمان : بر آنم که این طاق دریا شکوه معلق چو دودیست بر اوج کوه .نظامی...