شکوه مند
نویسه گردانی:
ŠKWH MND
شکوه مند. [ ش َ / ش ِ وَ / وِ م َ ] (ص مرکب ) گله مند. شاکی . شکوه پرداز. (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
شکوهمند. [ ش ُ م َ ] (ص مرکب ) باوقار. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). صاحب شکوه . (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ): تحریم ؛ شکوهمند کردن . (تا...