شکیبا شدن . [ ش ِ
/ ش َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) قرار گرفتن . آرام شدن . متحمل شدن . صبرکردن
: صنما بی تو دلم هیچ شکیبا نشود
وگر امروز شکیبا شد فردا نشود.
منوچهری .
چه بودی کزین خواب زیرک فریب
شکیبا شدی دیده ٔ ناشکیب .
نظامی .
شکیبا شد درین غم روزگاری
نه درتن دل نه در دولت قراری .
نظامی .
مگر کز تنعم شکیبا شوی
وگرنه ضرورت به درها شوی .
سعدی (بوستان ).