شلال
نویسه گردانی:
ŠLAL
شلال . [ ش ِ ] (ع مص ) شَل ّ. (ناظم الاطباء). رجوع به شل شود.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
شلال .[ ش َ ] (اِ) قسمی بادام به جهرم . (یادداشت مؤلف ). || توله یا سگ شکاری پشمدار. مقابل کوسه . شلل . رجوع به شلل و شلل گوش شود. (یاد...
شلال . [ش ِ / ش َ ] (اِ) آجیده ٔ درشت . بخیه ٔ درشت . (ناظم الاطباء). || نوعی دوختن که در آن دو طرف پارچه را بر هم نهند و کوکهای خرد و ریز ...
شلال . [ ش ِ ] (ع ص ، اِ) گروه پراکنده و پریشان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). پراکندگان . (آنندراج ). || گروهی که شتران...
شلال . [ ش َ ل ِ ] (ع ص ، اِ) مبنی بر کسر است ،در دعا می گویند: لا شللا و لا شلال ؛ تباه مباد دست تو. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (ناظم ...
شلال . [ ش َل ْ لا ] (ع ص ) راننده ٔ تند و تیز. (ناظم الاطباء).
شلال دان . [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بخش دهدز شهرستان اهواز. سکنه ٔ آن 111 تن . آب آنجا از قنات و چاه . محصول عمده ٔ آنجا غلات . صنایع دستی ...