اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شمح

نویسه گردانی: ŠMḤ
شمح . [ ش َ ] (اِ) ۞ درختچه ای است که در سواحل عمان ، اطراف بندرعباس و چاه بهار وجود دارد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 134 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
شمة. [ ش َم ْ م َ ] (ع اِ) واحد شم . (ناظم الاطباء). یک بار بوییدن . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به شم شود.
شمه . [ ش ِ م َ / م ِ ] (اِ) سرشیر. قیماق . (از برهان ) (ناظم الاطباء) (از غیاث ) (از فرهنگ جهانگیری ). سرشیر. (فرهنگ فارسی معین ). || اولین شی...
شمه . [ ش ِ م ِ / ش ِم ْ م ِ ] (اِ) چربی شیر و پنیر. (ناظم الاطباء). چربی سرشیر و چربی پنیر و ماست . (انجمن آرا) (آنندراج ).
شمه . [ ش َم ْ م َ / م ِ ] (ع اِ) بوی . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ). مطلق بوی باشد خواه بوی گل و خواه بوی چیزدیگر. (از برهان ). || ...
خفاش در گویش کرمانشاهی
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.