اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شناوری

نویسه گردانی: ŠNAWRY
شناوری . [ ش ِ وَ ] (حامص مرکب ) عمل شناور. سباحت . آب ورزی . (ناظم الاطباء). شنا کردن روی آب . حرکت کردن روی آب . شناگری . سباحت . (فرهنگ فارسی معین ) :
چنان بگریم از این پس که مرد بتواند
در آب دیده ٔ سعدی شناوری آموخت .

سعدی .


هش دار تا نیفکندت پیروی نفس
در ورطه ای که سود ندارد شناوری .

سعدی .


تذریع؛ فراخ کردن بازو را در شناوری . سَبْح ، سباحة، عَمْج ؛ شناوری نمودن . (منتهی الارب ).
- شناوری کردن ؛ شنا کردن . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
بادکنکِ شناوری (انگلیسی: Swim bladder) یا بادکنکِ ماهی [در گیلان]، اندامی پر از گاز داخل بدن است که به توانایی بسیاری از ماهیان استخوانی (اما نه ماهیا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.