اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شوریده سر

نویسه گردانی: ŠWRYDH SR
شوریده سر. [ دَ /دِ س َ ] (ص مرکب ) بی قرار و بی ثبات و قلندر. (ناظم الاطباء). مختل العقل . (یادداشت مؤلف ). || مجذوب . عاشق . شیدا. آشفته . با سر سودائی :
آمد نه چنان که همنشستان
شوریده سر آنچنان که مستان .

نظامی .


شوریده سرم مدار چندین
زیر و زبرم مدار چندین .

نظامی .


چه خوش گفت شیدای شوریده سر
جوابی که باید نوشتن به زر.

سعدی .


بدو گفت دانای شوریده سر
جوابی که باید نوشتن به زر.

سعدی .


شاه شوریده سران خوان من بی سامان را
زانکه در کم خردی از همه عالم بیشم .

حافظ.


|| خشمگین . آشفته . دیوانه وار :
ز روسی یکی شیر شوریده سر
به گردن درآورده روسی سپر.

نظامی .


شکاری یکی مرغ شوریده سر
ز خواب شب فتنه شوریده تر.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.