اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شوریده مغز

نویسه گردانی: ŠWRYDH MḠZ
شوریده مغز. [ دَ / دِ م َ ] (ص مرکب ) مجنون . دیوانه . شوریده عقل . آشفته :
شناسنده گر نیست شوریده مغز
نبهره شناسد ز دینار نغز.

نظامی .


جهاندار در کار آن پای لغز
از آن داستان مانده شوریده مغز.

نظامی .


مبادا که شه را رسد پای لغز
که گردد سر ملک شوریده مغز.

نظامی .


عشق او کرد اینچنین شوریده مغزم ورنه بود
سرنوشت آسمانها ابجد طفلانه ام .

صائب .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.