اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شه

نویسه گردانی: ŠH
شه . [ ش ُه ْ ] (صوت ، اِ)کلمه ای است که در محل کراهت و نفرت گویند. (برهان ) (از رشیدی ) (از جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از غیاث اللغات ). اف . کلمه ٔ نفرین . اُه . وای : پیغمبر (ص ) ایشان را گفت : اگر به من نگروید خدای تعالی شمارا عذاب کند. ابولهب آنجا ایستاده بود گفت شُه ْ بر تو باد ای محمد بدین دین که آوردی . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). گفت [ ابولهب ] ای محمد تو ما را بدین خواندی ، شُه ْ بر تو باد و بر دین تو. (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).
گفت قابیل آه شه بر عقل من
که بود زاغی ز من افزون به فن .

مولوی .


وان هوای نفس غالب بر عدو
نفس جنس اسفل آمد شه بدو.

مولوی .


گفت اُه ماهی ز پیران آگه است
شه تنی را کو لعین درگه است .

مولوی .


شه بر آن عقل و گزینش که تراست
چون تو کان جهل را کشتن سزاست .

مولوی .


همی گفت شه بر من و چهر من
بر این دوستی کردن و مهر من
تن کوه وارم کنون چون که است
یکی آتشم من که دودم شه است .
؟ (از شعوری در لفظ پادشاه ج 1 ورق 246).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
شه ولی . [ ش َه ْ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بتوند بخش مرکزی شهرستان شوشتر است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
شه ولی . [ ش َه ْ وَ ] (اِخ ) دهی ازدهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد و حدود 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
شه نائی . [ ش َه ْ ] (اِ مرکب ) نام سازی که آنرا سرنا گویند. (غیاث ) (از برهان ). سورنائی . شاه نائی . شاه نای . (یادداشت مؤلف ).
شه نشان . [ ش َه ْ ن ِ ] (نف مرکب ) شاه نشان . نشاننده ٔ شاه . سلطان عظیم الشأن . دست نشانده کننده ٔ شاه و سلطان . سلطان بزرگ که کسی را به شا...
شه کلاه . [ ش َه ْ ک ُ ] (اِ مرکب ) شاه کلاه . کلاهی مخصوص بزرگان در ایام سلام در خدمت پادشاهی . (یادداشت مؤلف ) : چوشه کلاه دمی گوش باش وی...
زلفه‌شه، ("ز" با آوای زیر)، (ا)، باران خیلی خیلی نرم که همانند شبنم است.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
طایب شه . [ ی ِ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرشیو بخش مرکزی شهرستان سقز، واقع در 29 هزارگزی جنوب خاوری سقز و 2 هزارگزی بهرام . کوهستانی و سرد...
شه موبد. [ ش َه ْب َ ] (اِخ ) شاه موبد. پادشاه افسانه یی ایران و یکی از اشخاص منظومه ٔ ویس و رامین . (فرهنگ فارسی معین ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.