اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شهاب

نویسه گردانی: ŠHAB
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به احمد شهاب بن الیاس شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
حصار شهاب . [ ح ِ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. واقع در یازده هزارگزی شمال مشهد و 2هزارگزی شمال کشف رود. ن...
امام شهاب . [ اِ ش ِ ] (اِخ ) از معاصران خاقانی شروانی است و خاقانی را در مرثیه ٔ او قصیده ای است بمطلع:سر چه سنجد که هوش می بشودتن چه ارز...
شهاب اسعد. [ ش ِ ب ِ اَ ع َ ] (اِخ ) از رجال دوره ٔ سلجوقی است و به نیابت از نصر کاتب طغرانویس دربار محمود بود. رجوع به غزالی نامه ص 312 شو...
شهاب منشی . [ ش ِ ب ِ م ُ ] (اِخ ) رجوع به محمدبن علی بن جمال الاسلام شود.
شهاب وزیر. [ ش ِ ب ِ وَ ] (اِخ ) وزیر سلطان سنجر. وی را در سال 538 هَ . ق . سربازان غز در بخارا بقتل رساندند. (تاریخ بخارا ص 30). و نیز رجوع ...
کاریز شهاب . [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان زیر کوه بخش قاین شهرستان بیرجند، واقع در 194هزارگزی جنوب خاوری قاین . جلگه و گرمسیر و سکنه ٔ آن 7...
شهاب الملک . [ ش ِ بُل ْ م ُ ] (اِخ ) (قنات ...) از قنوات وقفی شهر تهران در سمت شمال غربی ، مقدار آب یک و نیم سنگ ،مسافت مادرچاه تا شهر یک ...
شهاب اهری . [ ش ِ ب ِ اَ هََ ] (اِخ ) لقب میرزا محمدحسین مرشد اهری که آخرین نفر از خاندان شیخ محمود شهاب الدین اهری بود. (از فرهنگ فارسی مع...
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) لقب قاضی ابراهیم بن عبداﷲبن ابی الدم . رجوع به ابن ابی الدم شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) لقب ابن برهان احمدبن علی بن اصولی . رجوع به ابن برهان شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۲۳ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.