شهاب الدین
نویسه گردانی:
ŠHAB ʼLDYN
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) لقب معزالدین محمدبن بهاءالدین سام بن عزالدین حسین یکی از امرای غوری بود که از 569 تا 571 هَ . ق . در غزنه و در 582 در لاهور و از 578 به بعد در هندوستان و از 599 در غور و غزنه حکومت کرد و در 602 هَ . ق . به قتل رسید. وی برادر اعیانی غیاث الدین غوری بود و در زمان او لشکر به هندوستان کشید و مولتان را فتح کرد و دهلی را در قبضه ٔ اقتدار خویش درآورد ودر نتیجه سراسر هند شمالی تا مرکز این شبه جزیره مسخر غوریان گشت و بقایای سلسله ٔ غزنویان در هند برافتاد. پس از این فتح عظیم وی ممالک مفتوح را به غلام خویش قطب الدین آیبک سپرد. چون شهاب الدین به خراسان بازگشت ، خبر فوت برادر بشنید و مملکت او را بین خویشاوندان خود تقسیم کرد و به مقر خود در غزنین رفت . سپس قصد سلطنت محمد خوارزمشاه کرد، ولی در جنگ شکست خورد ودر صدد جمعآوری لشکر و دفع مخالفان بود که به دست یکی از اسماعیلیان کشته شد. (از فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
۱۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به احمدبن قاسم عبادی ازهری شافعی شود.
شهاب الدین . [ ش ِبُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به احمدبن قریبه ٔ محلی شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) لقب احمدبن ماجد، ملاح و ملوان عرب در قرن پانزدهم و مؤلف کتاب اصول و قواعد کشتی رانی در اقیانوس هند و ...
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْدی ] (اِخ ) رجوع به احمدبن مجدی و ابن المجدی شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به احمدبن محمد معروف به صاحب شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به احمدبن محمد ملقب به نظام گیلانی شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به احمدبن محمد ابدی شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به احمدبن محمدبن احمدبن ابراهیم باجوری شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ )رجوع به احمدبن محمدبن عبدالرحمن طوخی شافعی شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به احمدبن محمدبن علی معروف به ابن منلا و نامه ٔ دانشوران ج 2 ص 320 شود.