اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شهد

نویسه گردانی: ŠHD
شهد. [ ش َ ] (اِخ ) نام ناحیه یا رودی و یا به تعبیر قدما دریایی است و بر حسب آنچه در شاهنامه آمده در مشرق ایران واقع بوده است :
از این کوه تا پیش دریای شهد
درفش و سپاه است و پیلان و مهد.

فردوسی .


بیاورد سیصد عماری و مهد
گذر کرد زان سوی دریای شهد.

فردوسی .


ترا چاره آن است کز راه شهد
سوی چشمه ٔ سو گرایی به مهد.

فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 2095).


پیاده همی راند تا رود شهد
نه پیل و نه تخت و نه تاج و نه مهد.

فردوسی .


|| نام کوهی بوده است و بر حسب آنچه در شاهنامه ٔ فردوسی آمده است در حدود مشرق ایران میان کشمیر و چین و رود سند :
ز کشمیر تا دامن کوه شهد
سراپرده و پیل دیدیم و مهد.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
شحد. [ ش َ ] (ع مص ) خواستن . سؤال کردن . || کمین کردن . مترصد شدن . || طلب زندگی خود کردن . || گدایی کردن . || بی سر و پا بودن و گدا ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.