شهر
نویسه گردانی:
ŠHR
شهر. [ ] (ع اِ) آلت جلا. (یادداشت مؤلف ) : و الیاقوت بصلابته یغلب مادونه ... و انما یجلی بالماء علی صفیحة نحاس ... فان کان المطلوب جلأه غائراً فالشهر مکان الصفیحة النحاسیة. (از الجماهر فی معرفة الجواهر).
واژه های همانند
۱۲۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۶ ثانیه
شحر. [ ش َ / ش ِ ] ۞ (اِخ ) ساحلی است میان عمان و عدن . (از منتهی الارب ). ساحل یمن . (از اقرب الموارد). شهری است (به عربستان ) بر کران در...
بنات شحر. [ب َ ت ُ ش ِ ] (ع اِ مرکب ) اسبان نجیبی که به ناحیه ای بنام شحر بنزدیک حضرموت منسوب هستند. (از المرصع).
در زبان کردی به معنی مبارز است