اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شهر

نویسه گردانی: ŠHR
شهر. [ ش َ ] (اِخ ) ابن باذان . حاکم صنعاست . (حبیب السیر چ طهران ص 154).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
ری شهر. [ رَ ش َ ] (اِخ ) دهی از بخش مرکزی شهرستان بوشهر، دارای 200 تن سکنه . آب آن از چاه و محصول عمده ٔ آنجا غلات و سبزی و خرما و راه آ...
ری شهر. [ رَ ش َ ] (اِخ ) نام ویرانه ٔ شهری است که در استان فارس ایران و درهشت هزارگزی بندر بوشهر قرار دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3). ن...
آق شهر. [ ش َ ] (اِخ ) نام شهری از ولایت قونیه .
بی شهر. [ ش َ ] (ص مرکب ) (از:بی + شهر) غریب . (مهذب الاسماء). رجوع به شهر شود.
شهر زر. [ ش َ رِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) این کلمه در این بیت خاقانی آمده است : شهر زر و تخت طاقدیس خسان راباز مرا جفت کین نوای صفا...
شهر نو. [ ش َ رِ ن َ ] (اِخ ) رجوع به شهرک نو شود.
شهر نو. [ ش َ رِن َ ] (اِخ ) نام محله ای است در تهران واقع در جنوب غربی آن . قسمتی از تهران که سابقاً در بیرون خندق واقع شده و دارای باغه...
شهر نو. [ ش َ رِ ن َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه یزد و طبس میان خرونق و ساقند در 96000 گزی یزد. (یادداشت مؤلف ).
شهر نو. [ ش َ رِ ن َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بلوک بالاولایت باخرز از ولایت باخرز و خواف خراسان . (یادداشت مؤلف ).
شهر نو.[ ش َ رِ ن َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای تابع طیبات مشهد است و نفوس آن در حدود 23046 تن است . قرای عمده ٔ دهستان عبارتند از گندم شاد با ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۳ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.