گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شهره نویسه گردانی: ŠHRH شهره . [ ش َ رَ ](اِخ ) نام یکی از نجبای ایران که بهرام گور او را پادشاه توران زمین کرده بود. (فهرست ولف ) : بلشکر یکی مرد بد شهره نام خردمند و با گوهر و نام و کام مر او رابتوران زمین شاه کردسر تخت او افسر ماه کرد.فردوسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۴ ثانیه واژه معنی شهره ٔ آفاق شهره ٔ آفاق . [ ش ُ رَ ی ِ ] (اِخ ) نام شاعری باستانی و از شعر او در لغت نامه ٔ اسدی شاهد آمده است و از این قرار از شاعران قرن چهارم یا اوای... شهرة شهرة. [ ش ُرَ ] (ع مص ) شَهْر. || آشکارا شدن چیزی بزشتی و رسوایی ، یا عام است . (منتهی الارب ). آشکارا شدن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به ... شحرة شحرة. [ ش ِ رَ ] (ع ص ، اِ) کرانه ٔ تنگ از رود. (منتهی الارب ). شط تنگ . (از اقرب الموارد). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود