شهریار
نویسه گردانی:
ŠHRYAR
شهریار. [ ش َ ](اِخ ) ابن شروین بن رستم بن سرخاب بن قارن بن شهریاربن شروین بن سرخاب بن مهرمردان بن سهراب ، از آل باوند. دوازدهمین از اسپهبدان و پادشاهان طبرستان و نسبت آنان به یزدگرد شهریار پیوندد و این پادشاه همانست که بنابه روایت ، فردوسی پس از نومیدی از محمود غزنوی نزد او شد و او هجاء محمود را به صدهزار درم بخرید و بشست . او عمری طویل یافته است . (یادداشت مؤلف ). توضیحاً اضافه میشود که در تمام نسخه های خطی چهارمقاله در این فصل [ بطبرستان شد بنزدیک سپهبد شهریار که از آل باوند در طبرستان او بود ] همه جابه جای شهریار «شهرزاد» دارد و در چاپ طهران در همه ٔ مواضع «شیرزاد» دارد و هر دو خطاست زیرا پادشاهی که از آل باوند در آن عصربود شهریار فوق الذکر است نه شهرزاد یا شیرزاد، وآنگهی در جمیع نسخ تاریخ ابن اسفندیار آنجا که این فصل را از چهارمقاله نقل کرده است در کمال وضوح همه جا شهریار دارد. تاریخ وفات این شهریار معلوم نیست ، همین قدر ابن اسفندیار گوید شهریار مدتی دراز بماند تا در عهد شمس المعالی قابوس بن وشمگیر و هم در عهد سلطان یمین الدوله محمود بماند. و چون اتمام شاهنامه در سنه ٔ 400 هَ . ق . است در هر حال وفات شهریار بعد از آن واقع شده است . رجوع به حواشی چهارمقاله ٔ عروضی ص 49 و تاریخ یمینی چ مصر ص 394، 395 و تاریخ ابن الاثیر درحوادث سال 388 و تاریخ طبرستان ابن اسفندیار شود.
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
شهریار. [ ش َ ] (اِ مرکب ) ۞ کلانتر و بزرگ شهر. (ناظم الاطباء) (برهان ). حاکم . امیر ناحیه ای . فرمانروای شهر یا ناحیه یا کشور : شهریاری که خل...
شهریار. [ ش َ ] (اِخ ) ابن بادوسبان بن خورزادبن بادوسبان بن کاوباره . از ملوک طبرستان ، و مدت حکومت او سی سال بوده است . (از حبیب السیر چ خ...
شهریار. [ ش َ ] (اِخ ) ابن تافیل (ودر نسخه ای از بدایع الازمان : تاقیل ). امیر عمان بروزگار ملک قاورد، و قاورد به عمان لشکر کشید و پس از غارت ...
شهریار. [ ش َ ] (اِخ ) ابن جمشیدبن بنداربن شیرزاد. از ملوک رویان بوده است و اوست که داعی صغیر را دستگیر کرد و نزد علی بن وهسودان نماینده ٔ...
شهریار. [ ش َ ] (اِخ ) ابن دارا. آخر طبقه ٔ اولاد باوندبن شاپوربن کیووس بن قباد است و حکومت این سلسله از سال 345 تا 397 هَ . ق .بوده است . (...
شهریار. [ ش َ ] (اِخ ) ابن رستم دیلمی . مؤلف حبیب السیربعضی از اخبار مربوط به دیالمه را به استناد روایت از او نقل میکند. (از حبیب السیر چ ...
شهریار. [ ش َ ] (اِخ ) ابن شروین بن سرخاب بن مهرمردان بن سهراب بن باوبن شاپوربن کیووس . هشتمین از اسپهبدان طبرستان . (یادداشت مؤلف ).
شهریار. [ ش َ ] (اِخ ) ابن علاءالدوله ملقب به حسام الدوله . از امراء مازندران که به دست علاءالدوله حسن بن رستم بقتل رسید. (از حبیب السیر چ...
شهریار. [ ش َ ] (اِخ ) ابن کیخسرو (نصیرالدوله ) (717 - 725 هَ . ق .). حاکم و فرماندار کلارستاق در مازندران . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ رابینو ص 206).
شهریار. [ ش َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن محمدبن شهریار. محدث است . (ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص 346).