شهریار
نویسه گردانی:
ŠHRYAR
شهریار. [ ش َ ] (اِخ ) بعضی از مورخان از وی به فرخان و بعضی به «شهربراز» تعبیر کرده اند و صاحب شاهنامه نامش را «کراز» گفته . محمدبن جریر طبری «شهر ایران » در قلم آورده و بر هر تقدیر چون از خاندان ملک نبود اکابر اعاجم از خدمتش عار داشتند و سه برادر از سپاه اصطخر بر قتلش اتفاق نموده در حین سواری بزخم سیف و سنان شهریار را از پشت زین بر روی زمین انداختند. مدت سلطنت او به قول اکثر ارباب اخبار چهل روز بود و بعد از او پوراندخت بنت پرویز قدم بر مسند سلطنت نهاد. (از حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 252).
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
حسین شهریار. [ ح ُ س َ ن ِ ش َ ] (اِخ ) شاعر معاصر تبریزی . رجوع به شهریار تبریزی شود.
شهریار ساسانی . [ ش َ ریا رِ ] (اِخ ) لقب شهروراز (629 م .) سردار ساسانی . رجوع به شهروراز و ساسانیان شود.
شهریار کازرونی . [ ش َ ریا رِ زِ ] (اِخ ) ابواسحاق . وفاتش در سال 424 هَ . ق . در عهد القائم خلیفه بوده است و 69 سال عمر داشته . (تاریخ گزیده ...
رستم بن شهریار. [ رُ ت َ م ِ ن ِ ش َرْ] (اِخ ) ابن شروین بن رستم بن سرخاب بن قارن بن شهریاربن شروین بن سرخاب بن مهرمردان بن سهراب بن باوان ...
پیر شهریار ثانی . [ ش َ یارِ ] (اِخ ) رجوع به پیر شهریار مذکور در فوق شود.