شهریار
نویسه گردانی:
ŠHRYAR
شهریار. [ ش َ ] (اِخ ) نام پسری خرد از هرمزد که بهرام چوبینه او را بجای هرمزد [ پس از گریختن پرویز به آذربایجان ] بپادشاهی نامزد کرد. (یادداشت مؤلف ) : پس چون ماهی چند برآمد و بهرام بملکت همی بود هرمز را پسری بود خرد، نام وی شهریار، بهرام ملک خویش را دعوی نکرد، گفت من این ملک بر شهریاربن هرمز همی نگاه دارم . (ترجمه ٔ بلعمی از سبک شناسی بهار ج 2 ص 13).
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
حسین شهریار. [ ح ُ س َ ن ِ ش َ ] (اِخ ) شاعر معاصر تبریزی . رجوع به شهریار تبریزی شود.
شهریار ساسانی . [ ش َ ریا رِ ] (اِخ ) لقب شهروراز (629 م .) سردار ساسانی . رجوع به شهروراز و ساسانیان شود.
شهریار کازرونی . [ ش َ ریا رِ زِ ] (اِخ ) ابواسحاق . وفاتش در سال 424 هَ . ق . در عهد القائم خلیفه بوده است و 69 سال عمر داشته . (تاریخ گزیده ...
رستم بن شهریار. [ رُ ت َ م ِ ن ِ ش َرْ] (اِخ ) ابن شروین بن رستم بن سرخاب بن قارن بن شهریاربن شروین بن سرخاب بن مهرمردان بن سهراب بن باوان ...
پیر شهریار ثانی . [ ش َ یارِ ] (اِخ ) رجوع به پیر شهریار مذکور در فوق شود.