اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شیب

نویسه گردانی: ŠYB
شیب . (ع اِ) دوال تازیانه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || حکایت آواز لب شتران وقت آب خوردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). || کوههای بابرف . (منتهی الارب ). کوهها که از برف سفید شده است . || بچه ٔ کفتار که از گرگ باشد. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
آسیب و شیب . [ ب ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) دلواپسی . اضطراب . تشویش . رنج . تعب : بلشکرگه خویش بازآمدندبرِ پهلوانان فراز آمدندهمه شب بخواب اند...
قنات شیب ده . [ ق َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان ، واقع در 84هزارگزی شمال کرمان و 20هزارگزی باختر راه مالرو...
علی آباد ده شیب . [ ع َ دِ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از بلوک فسا واقعدر سه فرسخی میانه ٔ جنوب و مشرق شهر فسا. این ده در سال 1296 هَ . ق . احداث ...
علی آباد شیب کوه . [ ع َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شیب کوه (زاهدان ) بخش مرکزی شهرستان فسا واقع در 32 هزارگزی جنوب خاوری فسا. ناحیه ای ...
علی آباد شیب بازار. [ ع َ دِ ] (اِخ ) دهی است از بلوک حومه ٔ شیراز واقع در دوفرسخی جنوب شیراز. (از فارسنامه ٔ ناصری ص 194، بلوکات فارس ، بلوک ح...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.