شیب
نویسه گردانی:
ŠYB
شیب . (ع ص ، اِ) ج ِ أشیب (مرد سپیدموی ) بنابرقیاس و شُیَّب و شُیُب برخلاف قیاس ، و ابن سیده گوید:شُیَّب جمع شائب یا شیوب است ، چون بازل و بُزَّل و بیوض و بُیَّض . (از اقرب الموارد). رجوع به اشیب شود.
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
آسیب و شیب . [ ب ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) دلواپسی . اضطراب . تشویش . رنج . تعب : بلشکرگه خویش بازآمدندبرِ پهلوانان فراز آمدندهمه شب بخواب اند...
قنات شیب ده . [ ق َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان ، واقع در 84هزارگزی شمال کرمان و 20هزارگزی باختر راه مالرو...
علی آباد ده شیب . [ ع َ دِ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از بلوک فسا واقعدر سه فرسخی میانه ٔ جنوب و مشرق شهر فسا. این ده در سال 1296 هَ . ق . احداث ...
علی آباد شیب کوه . [ ع َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شیب کوه (زاهدان ) بخش مرکزی شهرستان فسا واقع در 32 هزارگزی جنوب خاوری فسا. ناحیه ای ...
علی آباد شیب بازار. [ ع َ دِ ] (اِخ ) دهی است از بلوک حومه ٔ شیراز واقع در دوفرسخی جنوب شیراز. (از فارسنامه ٔ ناصری ص 194، بلوکات فارس ، بلوک ح...