اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شیتان

نویسه گردانی: ŠYTAN
شیتان .[ ش َ ] ۞ (ع اِ) گروه اندک از ملخ و جز آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
شیطان خیالی . [ ش َ / ش ِ ] (حامص مرکب ) صفت شیطان خیال . سؤظن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیطان خیال شود.
شیطان زیتون . [ ش َ / ش ِ زَ/ زِ ] (اِ مرکب ) نامی است که در لاهیجان به زن زلخت دهند. زیتون تلخ . شیشان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
شیطان الطاق . [ ش َ نُطْ طا ] (اِخ ) لقبی به تعریض محمدبن نعمان امامی را که در قلعه ٔ طبرستان ساکن بوده و اهل سنت او را بدین لقب میخواند...
شیطان بازار. [ ش َ ] (اِخ ) شیطانه بازار. نام بازاری به تفلیس . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیطانه بازار شود.
کلاه شیطان . [ ک ُ هَِ ش َ / ش ِ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قسمی قارچ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلاه دیو و کلاه دیوان شود.
لعاب شیطان . [ ل ُ ب ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سَهام .لعاب شمس . تار عنکبوت مانندی در هوای گرم : و در میان بیابانی که آب جز لعاب شیط...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
شیطان بن زهیر. [ ش َ ن ُ ن ُ زُ هََ ] (اِخ ) ابن کلاب بن ربیعة. جدی جاهلی است . اولاد او بطنی از حنظله ، از تمیم ، از عدنانیه هستند. و ابن حزم ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.