شیخ
نویسه گردانی:
ŠYḴ
شیخ . [ ش َ ] (ع مص ) پیر گردیدن . شیوخة [ ش ُ /شیو خ َ ]. شَیْخوخة. شَیْخوخیّة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پیر شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || خواجه شدن . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
دکتر مرتضی شیخ در سال 1286 خورشیدی در تهران زاده شد. کودکی و همچنین تحصیلات خود را تا سطح مدرسه عالی طب در همان شهر ادامه داد و با درجه دکترای پزشکی ف...
شیخ نجم الدین . [ ش َ ن َ مُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به نجم الدین کبری شود.
شیخ نجم الدین . [ ش َ ن َ مُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به نجم الدین (شیخ ...) شود.
شیخ نجم الدین . [ ش َ ن َ مُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به نجم الدین (شیخ ...) شود.
شیخ نجم الدین . [ ش َ ن َ مُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به نجم الدین رازی (شیخ ...) شود.
شیخ نجم الدین . [ ش َ ن َ مُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به نجم الدین (شیخ ...) حسن دهلوی شود.
شیخ نجم الدین . [ ش َ ن َ مُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به نجم الدین خضر (شیخ ...) شود.
شیخ نجم الدین . [ ش َ ن َ مُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به نجم الدین (شیخ ...) عبداﷲبن محمدبن محمدبن علی اصفهانی شود.
شیخ نجم الدین . [ ش َ ن َ مُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به نجم الدین (شیخ ...) عبدالرحمن بن محمدبن احمد مصالحی بیضاوی شود.