شیخ
نویسه گردانی:
ŠYḴ
شیخ . [ ش َ ] (ع مص ) پیر گردیدن . شیوخة [ ش ُ /شیو خ َ ]. شَیْخوخة. شَیْخوخیّة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پیر شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || خواجه شدن . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
« شیخ شبان » ؛ نام روستایی از توابع بخش بن شهرستان شهرکرد در استان چهارمحال و بختیاری است که در فاصله 39 کیلومتری شمال غربی مرکز استان ( شهرکرد ) و در...
« شیخ شبان » ؛ نام روستایی از توابع بخش بن شهرستان شهرکرد در استان چهارمحال و بختیاری است که در فاصله 39 کیلومتری شمال غربی مرکز استان ( شهرکرد ) و در...
گوری شیخ . (اِخ ) دهی است از دهستان خمیر بخش مرکزی شهرستان بندرعباس واقع در 74000 گزی شمال باختری بندرعباس ، سر راه فرعی لار به بندرعباس ...
کوت شیخ . [ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان رویسی است که در بخش مرکزی شهرستان خرمشهر واقع است و 1500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
علی شیخ . [ ع َ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سکمن آباد، بخش حومه ٔ شهرستان خوی واقع در 47هزارگزی شمال باختری خوی ، و 2500گزی شمال راه ش...
عین شیخ . [ ع َ ن ِ ش َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان دیلمان بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان با 282 تن سکنه . آب آن از چشمه های محلی . محصول ...
شیخ صفی . [ ش َ ص َ ] (اِخ ) رجوع به اسحاق اردبیلی و صفی الدین شود.
شیخ سعید. [ ش َ س َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ موگوئی ایل چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).
شیخ سعید. [ ش َ س َ ] (اِخ ) نام بندریست در جنوب یمن در باب المندب در 3/5 کیلومتری جزیره ٔ بریم . در حدود 5000 تن سکنه دارد. (از فرهنگ فارسی ...