اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شیخ

نویسه گردانی: ŠYḴ
شیخ . [ ش َ ] (اِخ ) ابن نورالدین رومی . از اوست : تفسیرفاتحة. (محتمل است کلمه ٔ «ابن » در عنوان صاحب ترجمه در نسخه ٔ کشف الظنون زائد باشد). (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
چشمه شیخ . [ چ َ م َ ش َ ] (اِخ )دهی است از دهستان زیدون بخش حومه ٔ شهرستان بهبهان که در 44 هزارگزی جنوب باختری بهبهان و 6 هزارگزی باختر...
شیخ جانلو. [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خان اندبیل بخش مرکزی شهرستان هروآباد است و 118 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
شیخ حضوری . [ ش َ ح ُ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه لاروبستک میان پتوواول تنگه ٔ شورت در 477000 گزی شیراز. (یادداشت مؤلف ).
شیخ زاهد. [ ش َ هَِ ] (اِخ ) رجوع به احمد قریبة شود.
شیخ زاهد. [ ش َ هَِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه رامسر به لنگرود میان دریاپشته و قاسم آباد در 494400 گزی تهران . (یادداشت مؤلف ).
شیخ سرمست . [ ش َ س َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه است و 450 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)...
شیخ سعدی . [ ش َ س َ ] (اِخ ) رجوع به سعدی ، مشرف الدین مصلح بن عبداﷲ سعدی شیرازی شود.
شیخ زورق . [ ش َ زَ رَ ] (اِخ ) رجوع به احمدبن محمد برنسی فاسی شود.
شیخ سهونی . [ ش َ س َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ کیومرسی ایل چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).
شیخ سیدی . [ ش َ س َی ْ ی ِ ] (اِخ ) رجوع به علی هاشمی ، ابن میمون بن ابی بکر... شود.
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۲۹ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.