اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شیخ

نویسه گردانی: ŠYḴ
شیخ . [ ش َ ] (اِخ ) ابن نورالدین رومی . از اوست : تفسیرفاتحة. (محتمل است کلمه ٔ «ابن » در عنوان صاحب ترجمه در نسخه ٔ کشف الظنون زائد باشد). (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
شیخ لقمان . [ ش َ ل ُ ] (اِخ ) رجوع به لقمان (شیخ ...) شود.
شیخ لقمان . [ش َ ل ُ ] (اِخ ) رجوع به لقمان پرنده (شیخ ...) شود.
شیخ لقمان . [ ش َ ل ُ ] (اِخ ) از مشایخ صوفیه و قبرش در سرخس است . (از فهرست ابن الندیم ). رجوع به لقمان (شیخ ...) سرخسی شود.
مزرعه ٔ شیخ . [ م َ رَ ع َ ی ِ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالاخواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه ، در 24هزارگزی شمال غربی رود و 8هزارگزی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
شیخ لو قدیم . [ ش َ ق َ ] (اِخ ) از ایلات ساکن اطراف اردبیل مرکب از 100 خانوار است که در شیخ لی لندرباقرلو مسکن دارند. زارع و گله دار و ترک ه...
شیخ الطائفة. [ ش َ خُطْ طا ءِ ف َ ] (اِخ ) شیخ الاعاجم . شیخ طوسی . لقب ابوجعفر طوسی . رجوع به ابوجعفر محمدبن الحسن بن علی الطوسی شود.
شیخ الکاتب . [ ش َ خُل ْ ت ِ ] (اِخ ) البیهقی . لقب کوتوال قلعه ٔ ترمذ. (از اخبار الدولة السلجوقیة ص 27).
شیخ العمید. [ ش َ خُل ْ ع َ ] (اِخ ) مخاطبه ٔبوسهل حمدوی . لقب بوسهل زوزنی ندیم سلطان مسعود غزنوی و رئیس دیوان رسالت او، پس از مردن بونصر...
شیخ الفتیان . [ ش َ خُل ْ ف ِ ف ِت ْ ] (اِخ ) این لقب را ابن خلدون به اسدبن فرات فقیه اطلاق نموده است . (از دائرةالمعارف اسلامی ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.