شیخ زاده
نویسه گردانی:
ŠYḴ ZʼDH
شیخ زاده . [ ش َ دَ ] (اِخ ) احمد... او راست : نظم الزائد و جمعالفرائد. (ازکشف الظنون ). رجوع به احمد (مولی ...) شیخ زاده شود.
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
شیخ زاده . [ ش َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) سابقاً ترکهای عثمانی این کلمه را بر واعظ مسجد جامع اطلاق میکردند. (از دائرةالمعارف اسلامی ).
شیخ زاده . [ ش َ دَ ] (اِخ ) شیخ اوغلی ، فرزند شیخ صفی الدین اردبیلی . لقبی که هر یک از پادشاهان صفوی را میداده اند. (از فرهنگ فارسی معین ، ذ...
شیخ زاده . [ش َ دَ ] (اِخ ) رجوع به احمد شیخ زاده ٔ لاهیجان شود.
شیخ زاده .[ ش َ دَ ] (اِخ ) نقاش و مینیاتورساز ایران در قرن دهم هجری . وی شاگرد بهزاد بود. (فرهنگ فارسی معین ).
شیخ محمود ذاکر زاده تولائی معروف به حلبی (۱۷ شهریور ۱۲۷۹-۲۶ دی ۱۳۷۶) از روحانیون شیعه شهر مشهد و از پایه گذاران انجمن حجتیه مهدویه بودهاست.
وی در ...