اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شید

نویسه گردانی: ŠYD
شید. [ ش َ / ش ِ ] (از ع ، اِمص ) زرق و سالوسی و ساختگی . (برهان ). فریب ومکر و حیله و ریا و تزویر. (ناظم الاطباء). مکر و فریب . (غیاث ). شارلاتانی . (یادداشت مؤلف ) :
بر سرت چندان زنیم ای بدصفات
تا بگویی ترک شید و ترهات .

مولوی .


بس بجوشیدی ندیدی گرمیی
پس به شید آورده ای بی شرمیی .

مولوی .


تا زاهد عمرو و بکر و زیدی
اخلاص طلب مکن که شیدی .

سعدی .


زهد نخواهد خرید چاره ٔ رنجور عشق
شمع و شرابست شید پیش تو بفروختن .

سعدی .


سوی مسجد آورد دکان شید
که در خانه کمتر توان یافت صید.

سعدی .


گره بر سرِ بند احسان مزن
که این زرق و شید است و تزویر و فن .

سعدی .


حافظ بحق قرآن کز شید و زرق بازآی
باشد که گوی عیشی در این جهان توان زد.

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
شید کردن . [ ش َ / ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سالوسی کردن . ریا و تزویر کردن : شید کردی تا بمنبر برجهی تا ز لاف این خلق را حسرت دهی .مولوی .
خورشید ایران
شید اسپهبد. روح القُدُس ترسایان.
شید اﷲ ارکانه . [ ش َی ْ ی َ دَل ْ لا هَُ اَ ن َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدای ارکان آن را مشیّد کناد. خدا پایه های آن را استوار سازاد: مج...
شید اﷲ ارکانها. [ ش َی ْ ی َ دَل ْ لا هَُ اَ ن َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدا پایه های آن را استوار سازد (در موردی که مرجع مؤنث باشد) : پس ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.