شیدا کردن . [ ش َ
/ ش ِک َ دَ ] (مص مرکب ) شیفته و واله ساختن
: ناله ٔ بلبل سحرگاهان و باد مشکبوی
مردم سرمست را کالیوه و شیدا کند.
منوچهری .
|| آشفته و بی خرد و دیوانه ساختن
: ای کرده قال و قیل تو را شیدا
هیچ از خبر شدت بعیان پیدا.
ناصرخسرو.
زر خرد را واله و شیدا کند
خاصه مفلس را که خوش رسوا کند.
مولوی .